سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                

...فقط دلم گرفته بود..

خودت انتخابم کردی وگرنه با آن سن وسال نه ابراهیمی میشناختم نه همتی نه از دنیای شهدا چیزی میدانستم..

امروز همه به سر مزار مردگانشان می روند....

شماها زنده اید...شماها پای رفتن دارید و دست بخشیدن..

چشم انتظارم...

 




تاریخ : پنج شنبه 93/5/9 | 4:56 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

 

مهربانم!

بهارم باش...               




تاریخ : سه شنبه 93/5/7 | 8:0 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

خدایا ممنونم که هستی، حتی برای بنده نا سپاسی چون نارنجک!

خوشحالم که همیشه و همه جا هستی!

بی نهایت سپاسگزارم که کارم را ، حالم را، روزی دل بینوایم را به بندگانت نسپردی!

کمکم کن قدر بدانم!

کمکم کن جز تو دلتنگ کسی نشوم که بندگانت در این زمانه همه سر در گریبان تنهایی خود فرو برده اند و دل نمی دهند...

یاورم باش در اشکها، در غم ها ، در شادیها، در بهارها و پاییزهای عمرم!

رئوفا!

یاریم ده حرفها را عملی سازم و عملم را خالص کنم برای خودت!




تاریخ : سه شنبه 93/5/7 | 7:51 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

اللهم اهل الکبریاء و ال.....

چقدر شیرین امروز با این کلمات از سر سفره لبریز از برکتت برخاستیم و در آخرین فرصت ها با چه نامهایی با چه صفاتی با همه وجود تو را خواندیم الهه مهربانیها.؛ از کبریایی و بزرگی ات تا رحمت و بخشش بی پایانت به خود تذکر دادیم و به یاد خود آوردیم که با همه بزرگی و عظمتت به ما عشق ورزیدی و ما را غرق رحمتت و محبتت کردی و خواستیم ازتو که هرچه نیکی و خوبی است در آن واردمان کنی و از هرچه بدی است خارجمان سازی و چقدر دعای قنوت های این نماز زیبا، پر مغز و لبریز از بهترینها بود عجیب مرا به یاد ابو حمزه انداخت شاید خیلی خلاصه شده این مناجات را امروز در قنوتها مدام تکرار کردیم نه یکبار و دوبار بلکه نه بار ازتو بهترینها را خواستیم باشد که اجابت شود..حکمت نه بار را نمیدانم اما می دانم تکرار  واصرار هم برای تذکر به خود ماست هم برای اینکه تو بدانی واقعا خواهان زیباییها هستیم...

خدای هستی بخش، خداوند قلوب منتظر، صاحب و ناظر غم های غزه!

مولای ما را سلامت بدار و اسباب فرجشان را فراهم فرما و ما را از پادررکابان واقعی ایشان قرار بده...آمین




تاریخ : سه شنبه 93/5/7 | 7:40 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

این روزها عجیب به سرعت می گذرند، دهه آخر ماه مبارک که تازه بوی انسان شدن به مشامت می رسد و میخواهی این ده روز بیشتر از یک ماه طول بکشد تا روحت را تا یک جاهایی خالی کرده باشی و آرامش شیرینش را هی کش بدهی..اما افسوس که خیلی سریع تر از آنچه فکر کنی میگذرد..وچقدر این روزها نفس کشیدن سخت شده است؛ هیچوقت جنایات صهیونیستها اینچنین غمگینم نمی کرد این روزها وقتی ذره ای جنایاتشان را در سایتها و تلویزیون می بینم حسابی روحم مکدر می شود و بخاطر بچه ها غصه می خورم نه اینکه قبلا بی تفاوت بوده باشم نه! این روزهای شیرین برای یک عده انسان تلخ شده زهر شده بخاطر خودخواهی فرزندان شیطان، بخاطر بی رحمی یک عده حیوان صفت بلکه حیف از اسم حیوان که بر اینان بگذارند..همه وجود روحم درد می کند از اینهمه آشفتگی در فلسطین، در لبنان، در عراق، در سوریه ، در میانمار، در جهان اسلام  و در جاهایی که حتی نمی گذارند خبرش به جهان مخابره شود...

به گمانم دیگر یک خبرهایی هست، دیگر باید جنبید برای سربازی، باید حتی با لباس رزم خوابید...

مولای ما!کاش می دانستم از کدام مسیر جهان را منور می کنید تا جاده اش را آب و جارو کنم و گلباران!

آقاجان کم کم همه دارند منتظر می شوند ای کاش برسد ان روز که قدم بر چشم جهان می گذارید و ای کاش زنده باشیم  و ای کاش در رکابتان باشیم نه در خواب و تردید و بدتر از آن در ...

آقاجان برایمان دعا کنید...این روزها وشب ها




تاریخ : دوشنبه 93/4/30 | 10:20 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

اولین بارهای بچه ها همیشه به یادماندنی و شیرین هستندریحانه یازده ماه دارد..چند روز چیش برای اولین بار بوسید..

اما قشنگتر این است که روی ماه ماه ایران را برای اولین بوسه انتخاب کرده بود، عکس امام خامنه ای را دید و با ذوق فراوان به لبهایش نزدیک کرد و بوسید

سالروز ولادتتان مبارک پدر مهربان!




تاریخ : سه شنبه 93/4/24 | 7:17 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

حدود ساعت 2 عصر بود که تلفن همراهم به صدا در آمد، از دیدن نام مخاطب پشت خط خیلی تعجب کردم ، بعد از سلام واحوالپرسی و پرسیدن سوال اولش گفت سوال دیگری هم دارم:

ختم قرآن ماه مبارک را خانوادگی با هم میخوانیم یعنی من و همسر و فرزندانم با برادران شوهرم و خانواده هایشان!

گفتم بسیار خوب است.گفت اگر من قرآن را با صوت و لحن بخوانم اشکالی دارد؟ و با تأکید گفت فقط برادرهای شوهرم هستند و سال قبل هم با ترتیل برایشان می خواندم اما امسال شک کرده ام نکند اشکال داشته باشد؟و ساده می خوانم که همه اعتراض هم کرده اند.

گفتم بله عزیزم و قبل از توضیحات بیشتر گفت پس چرا وقتی خانمها مسابقه قرآن دارند از تلویزیون پخش میکنند؟

در مورد شنیدن صدای زن توسط نامحرم توضیحاتی داشتم که دادم درمورد اینکه نامحرم شامل برادر شوهر هم میشود همینطور.اما در مورد صدا وسیمای " جمهوری اسلامی  ایران" هیچ توضیحی نداشتم. فقط گفتم خیلی از کارهایشان اشتباه است این هم یکی از همان هاست.

از ظهر تا حالا مدام فکرم مشغول است، خیلی ها صدا وسیما را الگوی زندگی اسلامی خود قرار داده اند.؛ هرآهنگی پخش کند مجاز می دانند، هر آرایشی برای بازیگرانش بپسندد خلاف شرع نیست و...و..و...

خدا بیامرزدت شهید مطهری که فرموده بودی اگر در جمهوری اسلامی بگویند جایی را  برای خدمت انتخاب کن من صدا وسیما را انتخاب می کنم.

واقعا که اگر صدا وسیمااصلاح می شد خیلی از مسائل ما حل می شد نه خیلی از مسائل اصلا به وجود نمی آمد که بخواهد حل شود.




تاریخ : سه شنبه 93/4/24 | 6:51 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

هر کدام از معصومین و فزرندانشان لقبی را مزین کرده اند..مثل حضرت سقا که همه از فضلشان می گویند وباب الحوایج بودنشان، مثل حضرت معصومه و امام حسن که هر دو کریمه و کریم اهل بیت هستند...

دوست داشتم امشب کریم بودن امام حسن جان غریبم را با همه وجودم یقین کنم..مثل فضل و محبت حضرت ابوالفضل که لااقل برای چند دقیقه حسش کردم ...هنوز لمس نکرده ام کریم اهل بیت یعنی چه؟

واگر درک نکرده ام به یقین عیب نارنجک است نه کریم اهل بیت! کریم کریم است حتی اگر همچو نارنجکی نبیند کرمشان را...همانطور که سفید سیاه نمیشود با کتمان یک نابینا!

ای کاش آنقدر شیعه بودم که همه عزیزان دین را آنگونه بشناسم که هستند نه آنگونه که در ذهنم ساخته شده اند.

امام حسن جان عزیز! خوش آمدید.

امیدواریم مولایمان بیایند و ما هم در رکابشان باشیم و گنبد وبارگاهی درخور شما وبقیه ائمه بقیع بسازیم.




تاریخ : شنبه 93/4/21 | 11:34 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

 آیت الله بهجت رحمت الله علیه:

هر کدام از ما تا هدف و مقصد اعلی،مسافتی داریم؛باید سعی کنیم این مسافت را زیاد و بار خود را سنگین تر نکنیم...گناهان موجب ازدیاد بار و بعد مسافت ما تا مقصد است!

                                               




تاریخ : جمعه 93/4/13 | 10:13 صبح | نویسنده : نارنجک | نظر

با همه روسیاهی و بی آبرویی ام، وقتی دوستم آمد با چشم سفیدی تمام چشمهایم را بستم و با خوشحالی در آغوشش گرفتم ...

و خوشحال از اینکه دوباره لایق دیدارش شده ام ، اعمال درخشانی نداشتم اما پرا ز نشاط می شوم وقتی بخاطر وجودش به آن همه خوبی دعوت شده ام وبین من نالایق و بندگان خوب خدایم تفاوتی در متن دعوتنامه ام نیست، ای کاش مهمان خوبی بر سر این سفره باشم و ای کاش دوستم از بودن در کنارم شادمان باشد...بر سجاده ام نشستم و زمزمه کردم " الهی لا تؤدبنی بعقوبتک...

خوشحالم که با منی ماه زیبا وپربرکت رمضان، ماه خدای مهربانم، ماه مهربان!




تاریخ : سه شنبه 93/4/10 | 7:39 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف