همیشه باید منتظر معجزه بود؟
غافل از اینکه معجزه منم، معجزه تویی ، چرا خود را حقیر میپنداری؟ چرا نمیفهمی همه عالم منتظر حرکت تواند تا دورت بگردند؟
خسته ام دلم هوای امام رضا را کرده! میدانم پرت مینویسم اما دل است دیگر...چقدر کوچکم، چقدر کوچک شده ام! دنیا را همه چیز و همه چیز را دنیا میبینم....سالهای پیش اینگونه نبودم داشتم بزرگ میشدم چه شد؟ چگونه سوختم که هیچ نفهمیدم و حالا خاکستر روح نجیبم را با دستان خود به باد میدهم!
راستی فردا عید فطر است! عید فطر برای همه عید است؟ نمیدانم اما همه را شاد دیده ام در عید فطر ؛ پس این چه بغض و چه غمی است که بردل سرگردانم نشسته ؟ شاید چون این مهمانی تمام شده و هیچ برنگرفته ام و میزبان را ندیده سفره را از جلو شکم گرسنه روحم جمع کرده اند، دلخورم؟ نمیدانم فقط میدانم مثل همیشه حسرت بزرگترین یادگار این مهمانی عظیم برای من بوده...کاش بتوانم خوب بودن وخوب ماندن را برای خود نگه دارم...
دلم برای امام رضا جانم تنگ شده ...
.: Weblog Themes By Pichak :.