امروز، دیروز، پریروز ،و...حتی فردا و فردا ها هم اگر مجبور باشم به مدرسه نروم تنها میمانم و در این تنها یی میسوزم...اشک میریزم... به جنون میرسم...زندگی کوتاه کاریم را سر کلاس وبا بچه ها ، این فرشتگان مهربان ونازنین سپری کردم

بعد از اینهمه روز چگونه بدون فرشته زندگی کنم؟............این روزها فقط در خلوتم گریه میکنم، هیچکس میتواند احساس یک معلم کوچک نا لایق جامانده از کاروان عشق  را درک کند؟

آی  آنهایی که هنوز توفیق خدمت به فرشتگان را دارید...قدر بدانید !




تاریخ : سه شنبه 92/7/2 | 3:27 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف