سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امروز محبوب، نارنجک را به تلنگری مهمان کرد...

کاری کرد که لااقل برای چنددقیقه فقط باین فکر کرد که اگر چشمی نبود برای دیدن چه باید میکرد نارنجک؟

فکر کرد اگر یک لحظه او اراده کند و نابینا شوی چه می شود؟

خوراک چشمهایت چه بوده تابحال؟

 تمام آنچه نباید می دید و دیده بود و هرآنچه باید می دید و ندیده یا کم دیده بود از نظر گذشت...

تمام آرزوهایی که با چشمها فقط برآورده میشود...

وای که چقدر کار بود که چشمها باید انجام میدادند و انجام نشده بود...

یک لحظه ار ذهنم گذشت اگر نابینا شوم چه چیزهایی هستند که دلم برای دیدنشان تنگ میشود؟

چشمهای همیشه نگران مادرم،چهره رنج کشیده پدرم، نقش صورت پر مهر همسرم (هرچند بر دلم حک شده)، خواهرهایم و مغزبادمها، پیچک عزیز و دوستداشتنی ام، لیلای همیشه مهربان،ساجده نازنین، دنیای زیبایی که محبوبم به بهترین شکل آفریده، آبی آسمانش، سبزی دشتها و درختهایش،گلهای زیبا محصوصا نرگس همیشه معجزه گر،رنگ آرامبخش کویرش، ستاره های شب و ماهی که گاهی داس است و مرا یاد این سرمشق زیبا میاندازدکه 

"مزرع سبز فلک دیدم وداس مه نو         یادم ازکشته ی خود آمد و هنگام درو"

 و گاهی کامل میشود و مرا بیاد ماهسیمای دنیا و آخرت روحی فداه میاندازد...

دیگر چه؟

کاشی کاریهای زیبای مساجد، گنبدها وضریحهای ائمه( هرچند زیارت چشم دل میخواهد امابقول پیچک چشم چرانی درمورد ضریح و گند وگلدسته صفایی دیگردارد)

خیلی چیزها هست که ندیدنشان بیچاره ام میکند اما اول ازهمه بیاد کتابهایم افتادم، چگونه با چشم نابینا کتاب بخوانم؟ قرآن بخوانم،؟ باهمه وجودم خواستم کتابهایم را بغل کنم ، ببویم، ببوسم و سجده شکر بجا بیاورم که هنوزفرصت هست

تازه فهمیدم چقدر خوشبختم و چقدر ناشکر، به نارنجک نهیب زدم که چرا اینقدر نق میزنی؟ چرا هرجا را خدا درست میکند می گردی و دردی می تراشی و از کاه کوهی میسازی که فتحش برای احدی ممکن نباشد؟

محبوب زیبای من!

ببخش بخاطر آنچه نباید ودیدم، ببخش برای آنچه باید و ندیدم یا کم دیدم، ببخش بخاطر همه ناشکریهایم

و سپاس بخاطر چشمهایم، شکر بخاطر اینکه مرا از ابتدا خوشبخت آفریدی، و

الحمدلله علی کل نعمة...





تاریخ : چهارشنبه 96/10/20 | 3:55 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف