سلام برادرم!
بیش از ده روز از شهادتت می گذرد، شهادتی که غوغایی در عالم به پا کرد. آن هم حالا که هرکس دنبال دردسرهای خاصی است که یا خودش برای خودش دست و پا کرده یا بقیه...
با جدا شدن سر از بدنت فقط می شد به یاد حاج همت عزیز افتاد که گفت:
می خواهم مانند مولایم حسین علیه السلام بی یر وارد بهشت شوم.
ما نمی دانیم بین شما و امام حسین جان چه گذشته که اینچنین خریدارتان گشته اند، امامی دانیم که خیلی نورچشمی بوده اید که اینگونه جان سپردید...
حاج همت یا محسن حججی یا هرکس دیگر فرق نمی کند، مهم زخمهاییست که برتن ما نمینشیند و آتشی که به جانمان نمی افتد...
ما چرا هنوز اینهمه بی دردیم؟ نارنجک را می گویم چرا درد ندارد؟ چرا نمی سوزد؟ چرا اینقدر پرت است؟ وای اگر چشمش باز نشود! وای اگر وقتی به دیدار جناب عزراییل مشرف میشود چشمانش گشوده شود!
شما را به امام حسین جانمان دعا کنید ذره ای ماهم لایق حلاوت عشق شویم!
زمان می گذرد ما را هم هدایت کنید...
تاریخ : یکشنبه 96/5/29 | 7:22 صبح | نویسنده : نارنجک | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.