سلام آقاجان!
یادتان هست آنروز چند ساعت قبل از بازگشتم به دنیای مردگی ام چه گفتم؟
یادتان هست چه چیز بهانه ای شده بود برای گدایی و گریستنم؟
یادتان هست چگونه دلبری کردیدآقاجان؟
دلم آنروز قرص شد به داشتن شما به عنوان پشتوانه ای محکم، محکم تر از همیشه..
یادم رفته بود، تا آن شب که دوباره به یادم آوردید، اما هنوز نمی دانم چرا مرا انتخاب کردید و چرا شما به سراغم آمدید؟ و معنی آنچه دیده شد چه بود؟
امشب فقط می دانم که دلم برایتان خیلی تنگ است...خیلی
تاریخ : دوشنبه 94/2/28 | 11:8 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.