خدایت بیامرزدسعدی، این روزها خیلی برایت دعا میکنم...
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اما این حرفها برای زمان تو و کمی بعد تر از آن بود، حالا اتفاقا تن آدمی به تنها چیزی که شریف نیست جانش هست، اتفاقا همین لباس های زیبا ملاک آدمیت ما انسانها شده...
کمتر از یک هفته به تحویل سال مانده، همه در تب و تابند و همه تلاششان شده خریدن لباس و کفش عید! آن هم نه فقط خریدن...
گران خریدن و پز دادن شده هدف خیلی ها...
خانمی زانوی غم بغل گرفته بود به همکارانش از دلنگرانیهایش میگفت:
"مانتو وشلوارم گلبهی است نمیدانم کفش وکیف چه رنگی بخرم که رنگشان به هم بیاید، چند جفت کفش مشکی دارم، تازه مشکی که جلوه نمی کند و معلوم نمی شود نو است، دوباره چه روسری بخرم که باهم ست شوند؟...رفتم ست کیف و کفش چرم بخرم گفتند 370هزار تومان، نمیدانم خوب است یانه؟..."
در دلم فقط خندیدم و خدا را شکر کردم که نه پولش را دارم نه نگرانی هایم از این جنس هستند ولی در راه خیلی مغموم و ناخودآگاه مدام این بیت از سعدی( رحمت خدا بر او)را زمزمه میکردم.
می بینی سعدی؟ ما آدم های این زمان بنده واسیر چه چیزهایی هستیم؟ خوشا به حالت که در این زمانه زندگی نمی کنی
کاش می فهمیدیم، کاش چشمانمان باز بود، کاش اندیشه می کردیم...
این روزها خیلی به یاد بچه هایی می افتم که حتی یک جفت کفش سالم (سالم! نه زیبا وشیک وگران و ست شده با لباس و...فقط سالم و بدون پارگی)ندارند و ما آدمها خیلی شبیه بنی آدمی هستیم که فردوسی می گوید..مخصوصا در این ایام...
کاش اعضای یکدیگر بودیم...
.: Weblog Themes By Pichak :.