با همه روسیاهی و بی آبرویی ام، وقتی دوستم آمد با چشم سفیدی تمام چشمهایم را بستم و با خوشحالی در آغوشش گرفتم ...

و خوشحال از اینکه دوباره لایق دیدارش شده ام ، اعمال درخشانی نداشتم اما پرا ز نشاط می شوم وقتی بخاطر وجودش به آن همه خوبی دعوت شده ام وبین من نالایق و بندگان خوب خدایم تفاوتی در متن دعوتنامه ام نیست، ای کاش مهمان خوبی بر سر این سفره باشم و ای کاش دوستم از بودن در کنارم شادمان باشد...بر سجاده ام نشستم و زمزمه کردم " الهی لا تؤدبنی بعقوبتک...

خوشحالم که با منی ماه زیبا وپربرکت رمضان، ماه خدای مهربانم، ماه مهربان!




تاریخ : سه شنبه 93/4/10 | 7:39 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف