اولین باری که رفتم مشهد یه تصویر برای همیشه تو ذهنم موند ...مثل همین تصویر!
چند شبی که مهمون آقا بودیم یک ساعت قبل از اذان صبح صدا میزدن هر کی میخواست سوار اتوبوس میشدمیبردنش حرم!دوم دبیرستان بودم از طرف مدرسه رفته بودیم، تمام مدتی که اونجا بودم تقریبا تو همین زاویه فقط به گنبد نگاه میکردم
چقدر پاک و ساده بودم! چقدر دلتنگ حرمم!
امام خمینی عزیز می فرمایند" 50 سال عبادت کردید خدا قبول کند. یک بار هم وصیت نامه شهدا رابخوانید؛ این وصیتنامه ها انسان را بیدار میکند. مقام معظم رهبری می فرمایند: من یکی دستنوشته های شهید باغانی را چندین دفعه خوانده ام و هربار فیض جدیدی کسب کرده ام.
سخنان امام و حضرت آقا نقل به مضمون است اگر کلمه ای جا بجا شده قبلا عذر میخوام
راستش تا دیشب خیلی غصه داشتم، شاید بخاطر تموم شدن ماه مبارک بود. هر چی هم سعی میکردم بخاطر این عید عزیز خوشحال باشم نمیشد...اما صبح که چشم باز کردم یه شادی خاصی داشتم دیگه اون غم دیشب رو قلبم سنگینی نمیکرد ،نفهمیدم چرا...
یاد بچگیم افتادم همیشه برا نماز عید فطر با خانواده میرفتیم حسینیه بعد از نماز دست بابامو میگرفتم و با بقیه میرفتیم خونه مادر بزرگ وبقیه فامیل! یادش بخیر همیشه عید فطر یه حال و هوای خاصی داشت بقول خواهرم یه رنگ دیگه ای داره ؛ رنگش اونقدر قشنگ وخاصه که رنگی ترین روزهای سال هم در مقابلش بی رنگند!
شاید بخاطر اونهایی که شبهای ماه مبارکشونو رنگی کردن ومثل من نبودن ؛ خدا هم که قربونش برم همیشه رحمتش بر عدالتش پیشی گرفته ، میاد به اون نقاشهای ماهر مهمونیش جایزه بده دلش بحال بقیه بنده هاش که یا قلمشون شکسته یا بومشون خراب بوده یا رنگهاشون خشک شده بوده و نتونستن نقاشی کنن اما دلشون باهاش بوده، یه چیزایی میده بنظرم کمترینش همین شور و شعف مخصوص امروزه.
امیدوارم بتونیم از امروز رنگ بگیریم و تمام روزهای عمر کوتاهمونو رنگی کنیم.
به امید روزی که نماز عید فطرمان را به امامت حضرت مهدی عزیزمان اقامه کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
به کجا چنین شتابان؟ گَوَن از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری؟ ز غبار این بیابان؟
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را
خدایا ما را از این کویر وحشت دنیا به سلامت عبور ده!
همیشه باید منتظر معجزه بود؟
غافل از اینکه معجزه منم، معجزه تویی ، چرا خود را حقیر میپنداری؟ چرا نمیفهمی همه عالم منتظر حرکت تواند تا دورت بگردند؟
خسته ام دلم هوای امام رضا را کرده! میدانم پرت مینویسم اما دل است دیگر...چقدر کوچکم، چقدر کوچک شده ام! دنیا را همه چیز و همه چیز را دنیا میبینم....سالهای پیش اینگونه نبودم داشتم بزرگ میشدم چه شد؟ چگونه سوختم که هیچ نفهمیدم و حالا خاکستر روح نجیبم را با دستان خود به باد میدهم!
راستی فردا عید فطر است! عید فطر برای همه عید است؟ نمیدانم اما همه را شاد دیده ام در عید فطر ؛ پس این چه بغض و چه غمی است که بردل سرگردانم نشسته ؟ شاید چون این مهمانی تمام شده و هیچ برنگرفته ام و میزبان را ندیده سفره را از جلو شکم گرسنه روحم جمع کرده اند، دلخورم؟ نمیدانم فقط میدانم مثل همیشه حسرت بزرگترین یادگار این مهمانی عظیم برای من بوده...کاش بتوانم خوب بودن وخوب ماندن را برای خود نگه دارم...
دلم برای امام رضا جانم تنگ شده ...
این روزها عجیب دلم گرفته...ماه مبارک آشتی و وصال است، دارد تمام میشود...با همه بدی هایم من هم این فضا را دوست دارم. فضای خالی از تکلف، واقعا خالی از ترس ، خدا خیلی محبت دارد این روزها که گذشت مهربانی ومحبتش را با همه وجودم حس میکردم حتی اگر عبادتم پر از مستحبات نبود حتی اگر به واجبات اکتفا میکردم...میدانم به برکت ماه مبارک بود اما امیدوارم برکتش را برایم بگذارد و برود .برکتی به وسعت تمام عمرم عمری که شاید در دقیقه ای شایددر ساعتی شاید سالی یا سالهایی محدود ،خلاصه شده باشد
دلم برای لحظه به لحظه ات از همین حالا تنگ میشود ماه رحمت، ماه مغفرت، ماه تنها نبودن، ماه زیبای رمضان!مرا بخاطر کم کاری وتنبلی ام ببخش و حلال کن حقت را به جا نیاورده ام...
این روزها عجیب دلم گرفته ، دلم برایت تنگ است....
.: Weblog Themes By Pichak :.