هوالرحمن الرحیم
برای نارنجک هیچ گنجی شاید بالاتر از داشتن اینهمه فرشته نباشد...
مبینا کلاس پنجم است و خیلی خانم و عاقل!
قبل تر ها مرا که می دید هرجا که بودم بغلم میکرد و می بوسید هربار می گفتم مبیناجان این کار را نکن بقیه می گویند چقدر این معلم بی شخصیت است ..فقط می خندید و می گفت چشم..مدتی خیلی رعایت می کرد..
یک روز وقت رفتن آمد سلام کرد ودست کوچکش را بطرفم دراز کرد ودست دادیم وخوش و بش کردیم...آمد کنارم خم شد و فوری مرا بوسید . گفت اینجا که دیگر کسی نیست و بد.ن نگاه کردن به من فرار کرد..
دستم را روی صورتم کشیدم ...بغضی گل.یم را فشرد ...چقدر آن روز اشک ریختم...
مبینا..کیمیا...یگانه..حنانه..درسا...مرجان..مهلا...سحر السادات....
وای که چقدر زیادند و چقدر دوست داشتنی..آنها همه ممکن است یک روز نارنجک فراموش کنند اما نمی دانم نارنجک تا کی و تا کجا می تواندبیاد تک تک فرشته ها باشه؟؟؟
این روزها بغض ها، اشک ها...
.: Weblog Themes By Pichak :.