تازه مدرسه ها باز شده بود ...
معلم با صداي کفش هايش در گوش کلاس ميرقصيد روبه من :بلند شو . پدرت چکاره است ؟
مردن را تجربه نکرده بودم اما عجيب آرزو يش به دلم سر زد