سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                                         

روزی میرسد که همینقدر هم دستمان از خاک بر نمیآید تا دل عابری را به رحم آورد بلکه فاتحه ای به جبران غفلت از فرصت داده شده، نثارمان کند...................کی میخواهی بیدار شوی نارنجک؟برای تو هم نزدیک است. نزدیک تر از آن که حتی لحظه ای به آن بیندیشی! 

مولای خوبم امشب مرا بیامرز و از گناهانم در گذر امشب را که خودت برایم معرفی کرده ای خیلی زیبا و خیلی امید بخش ! من میترسم از تنها ماندن، میترسم از خشمت ، مرا دریاب خدای خوبیها!

میترسم از ادامه این راه سخت، بدون راه بلد! میترسم از عاقبت این غفلتها! میترسم از خانه کوچکی که فقط برای من است ، فقط خودم وهیچکس دیگری در آن راه ندارد...غیر از اعمالم!

مهربانم آغوشت همیشه برایم باز بوده ، من فراری بوده ام و غافل از تو!

مرا از این دنیا سیر کن ، آنقدر سیر که به غیر از دیدارت و به غیر از رضایت شیرینت، رضایت ندهم!

من دروغگو نیستم، کمکم کن در گفتن دوستت دارم هایم صداقت حقیقی داشته باشم! 




تاریخ : پنج شنبه 92/7/18 | 8:34 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

در جمع آنانی که همیشه در مواجهه با من لبخند میزنند  مثل این سیب سرخی!

نامت هرچه میخواهد باشد : دوست، همکار، خواهر، عاشق بارون،زیبای خفته،.... یا حتی پیچک! برای من همین سیبی! تک! و یکرنگ و شفاف...

دروغی برای پنهان کردن پشت چهره معصومت نداری خواهر جان!

خوشحالم که تو را دارم...تو هم برای خیلی ها خار هستی، اما برای من همین سیب سرخی!




تاریخ : چهارشنبه 92/7/17 | 5:12 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر




تاریخ : چهارشنبه 92/7/17 | 4:42 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


امام مهربانیها، امام صبورم، امام مهدی عزیزم!

امروز چقدر دلم برای زندگی در دولت کریمه شما تنگ شده، و چقدر دوست دارم زنده باشم تا ظهورتان و آنقدر خوب باشم که بتوانم آن روزهای بعد از سختی های ظهورتان را ببینم. نه اینکه از سختی های اولش گریزان باشم ، نه. هرکسی نداند شما که میدانید چقدر سعی کرده ام در شرایط سخت دوام بیاورم دوام آوردن که هیچ سعی کرده ام برایم راحت باشد با شرایط سخت کنار بیایم  ، اما دلم دوست دارد طعم زندگی سالم بعد از ظهور را بچشد...راستش را بخواهید کم کمک دارم خسته میشوم از این بد اخلاقی ها و نفاق هایی که در جامعه اسلامی من همه گیر میشود .

از اینکه خار چشم بعضی آدمها باشم دلگیرم، شما میدانید که دوست ندارم دست و پا گیرشان باشم ، میدانید که قصدم آزار کسی نیست، اما چرا بعضیها فکر میکنند خاری هستم در چشمانشان؟ چرا حتی با نگاه هایشان میخواهند مرا پاره پاره کنند؟ چرا از چشمانشان نفرت میبارد؟ من که همه شان را دوست دارم، و قصدم کمک به آنهاست برای رسیدن به هدفشان، چرا نمیتوانند تحملم کنند؟

از اینکه اینقدر دو رویی دیده ام که دیگر حتی بعد از چند سال آشنایی با برخی آدمها نمیتوانم به آنها اعتماد کنم،حتی آنانی که خوشحال میشوند وقتی تو را میبینند اما از حرفها و دلسوزیهایشان پیداست میخواهند زیر زبانت را بکشند تا هرجا نشستند حرفت را به دیگران بگویند و با پاپوشی که زحمتش را میکشند این خار را از چشمشان در بیاورند

دلم برای زندگی در دولت شما تنگ شده چون شنیده ام و خوانده ام زمان شما یکرنگی همه جا حاکم است یا لااقل آدمهای خوب زیاد میشوند یا بهتر بگویم نمایان میشوند و از مهجوریت در می آیند... من خوب نیستم خودم میدانم ، اما یقینا زندگی در جمع خوبان یکرنگ  خیلی باید لذت بخش و آرامش بخش باشد

کاش ظهور کنید آقاجان ، حتی اگر من مانع آمدن شما هستم ، کاش نیست شوم تا با ظهورتان طعم خوش آرام زیستن و شاد بودن را به بقیه آدمها بچشانید و اسلام حقیقی را به مردم بشناسانید.

اما کاش قبل از آمدنتان قدری برای سر براه شدنم دعا کنید تا من هم خوب شوم و لایق دیدار وخدمت به شما و دولت کریمه تان باشم.

آقاجان:

ما را به جبر هم که شده سر براه کن          خیری ندیده ایم از این اختیار ها


 




تاریخ : چهارشنبه 92/7/17 | 4:0 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

                        

    آسمانی ترین پیوند زمین بر همه مدعوین این جشن بزرگ و پر برکت ، مبارک

کاش به خدای مهربانمان اعتماد کنیم و اطمینان پیدا کنیم به لباس و پوشش بودن برای همدیگر!پوششی برای عیوب هم در مقابل اغیار!

من که نمیگویم. آنکه انسان را آفرید و برنامه رسیدن به خودش را هم متناسب با روحیات و خطرات راه برایش فرستاد. او میگوید: هن لباس لکم و انتم لباس لهن...سوره مبارکه بقره آیه187

نپسندید همسفر راهتان بدون لباس باشد! 


خدایا تمام جوانان شیعه را به الگو گیری از این زوج دوستداشتنی، موفق  بگردان تا همه با هم خوشبخت باشند.       




تاریخ : یکشنبه 92/7/14 | 8:35 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

...باعجله سر سفره نشستم ؛ من بودم و او، تند تند لقمه میگرفتم دیرم شده بود او اما مثل همیشه آرام والبته کمی خسته لقمه در دهان میگذاشت همانطور که برنامه آنروزم را مرور میکردم نگاهم به ساعدش افتاد سیاه شده بود؟ نه زخمی شده بود، نه .."دستتون چطور شده؟" " هیچی، چیزی نیست سوخته" "چرا؟" بریده بریده و زیر لب گفت :" دستم گذاشته شد به ..."

نشنیدم گذاشته شد به چی اما فهمیدم چرا سوخته ، مثل وقتی که  انگشت خون آلود پای پدرم را در کودکی ضدعفونی میکردم، مثل وقتی که لب شکافته شده  و دندان شکسته او را دیدم ، مثل وقتی که لباسها و سر وصورت خون آلودش را (بخاطر تصادفی که کرده بود) پشت در دیدم ..مثل شب امتحان ریاضی سال سوم دبیرستانم که تلفن زنگ زد و رنگ پریده مادرم نشانه آن اتفاق وحشتناک بود ...بعدها دیدم قهرمان زندگیم را روی تخت بیمارستان با رنگی پریده و کمری که با کوچکترین حرکت ممکن بود تا ابد بیجان شود و نخاعی که گفتند قطع خواهد شد ، کدام را باید تحمل میکردم؟ نگاه های پر ترحم دیگران ؟یا درد کشیدن پدر ؟یا اشکهای پنهانی مادر؟ یا امتحانات نهایی؟

اما خداوند آنقدر صبورم  کرد که نه پنهان و نه آشکار ، بخاطر آن اتفاق ،حتی اخمی نکردم چه رسد به اشک ریختن...گذشت .با دیدن دست سوخته او یاد آخرین حادثه  زندگی پر درد تکیه گاهم افتادم ..آنروز که باز تلفن مادرم را خواست و...بریده شدن دست پدرم با دستگاه فرز سنگ بری!

اگر عصب دست راستت قطع نشده بود امروز مجبور نبودی بخاطر من بعد از 56سال ، بعد از کلی به این در وآن در زدن و کار مناسب نیافتن، بروی شاگرد نانوایی شوی و بخاطر ناقص بودن دستت،  پوست آفتاب سوخته و رنج دیده ات را به آتش بسپاری!

پدر! شما همیشه قهرمان زندگی من بودید و خواهید بود چون مرا آزاد تربیت کردید، مرا با عزت  بزرگ کردید و نگذاشتید ضعیف و ذلیل بار بیایم ،حتی اگر بیکار باشید و مخارج زندگی ساده و صمیمی مان را فقط با یارانه ای که دولت میدهد تامین کنید، حتی اگر بقول بعضیها زیر خط فقر زندگی کنیم، (فقر برای من یعنی نداشتن خدا، یعنی نداشتن عزت نفس ، یعنی نداشتن قناعت،یعنی چشم به دنیا داشتن، یعنی بی فرهنگ بودن وخیلی نداشتن های دیگر اما مطمئنا به معنی نداشتن پول ورفاه مادی نیست،)، ما زیر خط فقر نیستیم شاید حتی فرسنگها بالا تر از آن هستیم و شما برای همیشه برای من ناخلف، قهرمانید چون لقمه کمتان هم حلال بوده حداقل به همان اندازه که علم داشته اید.... بهشت را برایتان آرزو دارم همانجا که به آن متعلقید..

.

با همه وجودم دوستتان دارم  و دستان پینه بسته شما را میبوسم بابای صبور و قهرمانم!   




تاریخ : شنبه 92/7/13 | 4:41 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

دیشب خبر دار شدیم امشب مهمون داریم ...اونم یه مهمون عزیز که خیلی چشم براهش بودیم..آخه یکی نیست بگه  حالا باید خبر بدن؟ چرا اینقدر دیر؟ شاید بخوایم شهر رو برای ورودش آذین ببندیم شاید بخوایم مسیر عبورشو گلبارون کنیم، هرچند اونا که خودشون  شهر میزبان رو انتخاب میکنن مسیر عبورشونم خودشون انتخاب میکنن...خیلی میخوام برم پیشوازش دعا کنید توفیق داشته باشم




تاریخ : سه شنبه 92/7/9 | 3:7 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر




تاریخ : دوشنبه 92/7/8 | 4:5 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

خوشم میاد از خدا میذاره وقتی قشنگ ناامید میشی و دل میکنی اونوقت دوباره ازت دلجویی میکنه و همچین بغلت میکنه که نمیخوای هیچ جوری از آغوشش بیای بیرون! از احوالات کم صبری ما که آگاهید دوستان؟ بله اونایی که آگاهند میدونن چقدر عجله کردم و غرو لند زدم ...بگذریم ، امروز خبر دار شدم دوباره میتونم برم مدرسه...یاد حدیث امام علی علیه السلام نازنین افتادم که میگن نه از خوشی دنیا خیلی خوشحال شو نه از سختیش خیلی ناراحت. البته این خیلی خلاصه والبته مضمونی که توذهنم مونده بود اما منو متنبه کرد و سعی کردم خیلی ناراحت نباشم و امروز هم خیلی خوشحال نباشم ...دعا کنید خیر من و اسلام در همین بوده باشه و اگر نیست واقعا آمادگی نرفتن رو دارم خودش این بهشت کوچیک رو ازم بگیره ، دیگه مثل دفعه پیش اونقدر غصه دار نمیشم...فک کنم میتونم یادبگیرم هرجا هستم رو بهشت کنم نه اینکه همیشه پامو تو بهشت بذارم  البته که خیلی سخته اما تنها چیزی که درمون نداره مرگه! مگه نه؟




تاریخ : شنبه 92/7/6 | 4:8 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر

وقتی یک شاگرد شوفر مکبر نماز شود بهتر از این نمیشود. یه روز حاج آقا رفت به رکوع ، هر ذکر و آیه ای بلد بود خواند تا کسی از نماز جماعت محروم نماند. مکبر هم چشمهایش را دوخته بود به ته سالن وهر کسی وارد میشد به جای او یا الله میگفت. برای لحظاتی کسی وارد نشد و مکبر بنا به عادت شغلی اش بلند گفت:" یا الله نبود؟...حاج آقا بریم!!!چند نفری از صف اول زدند زیر خنده . بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن.

"به نقل از کتاب جشن پتو"




تاریخ : شنبه 92/7/6 | 3:31 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف