سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راستش تا دیشب خیلی غصه داشتم، شاید بخاطر تموم شدن ماه مبارک بود. هر چی هم سعی میکردم بخاطر این عید عزیز خوشحال باشم نمیشد...اما صبح که چشم باز کردم یه شادی خاصی داشتم دیگه اون غم دیشب رو قلبم سنگینی نمیکرد ،نفهمیدم چرا...

 یاد بچگیم افتادم همیشه برا نماز عید فطر با خانواده میرفتیم حسینیه بعد از نماز دست بابامو میگرفتم و با بقیه میرفتیم خونه مادر بزرگ وبقیه فامیل! یادش بخیر همیشه عید فطر یه حال و هوای خاصی داشت بقول خواهرم یه رنگ دیگه ای داره ؛ رنگش اونقدر قشنگ وخاصه که رنگی ترین روزهای سال هم در مقابلش بی رنگند!

شاید بخاطر اونهایی که شبهای ماه مبارکشونو رنگی کردن ومثل من نبودن ؛ خدا هم که قربونش برم همیشه رحمتش بر عدالتش پیشی گرفته ، میاد به اون نقاشهای ماهر مهمونیش جایزه بده دلش بحال بقیه بنده هاش که یا قلمشون شکسته یا بومشون خراب بوده یا رنگهاشون خشک شده بوده و نتونستن نقاشی کنن اما دلشون باهاش بوده، یه چیزایی میده بنظرم کمترینش همین شور و شعف مخصوص امروزه.

امیدوارم بتونیم از امروز رنگ بگیریم و تمام روزهای عمر کوتاهمونو رنگی کنیم.




تاریخ : جمعه 92/5/18 | 5:7 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف