سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سال بعد از کنکورم بود پشت کنکوری بودم خیلی اتفاقی با خاله م رفتم مشهد اواخر آذرماه بود حدود13 روز مهمون آقا بودیم.اولین باری بود که اونجوری رفتم زیارت! هواسرد بود و نسبت به بقیه وقتهایی که رفته بودم خلوت تر . دعای عرفه، عید قربان وعید غدیر اونجا بودیم جای همه تون خالی ! خیلی بهم چسبید هنوزم مزه ش زیر دندونمه ودیگه قسمتم نشد اونجوری برم... امشب شام ولادت آقاست ....خاله م امروز رسیدن مشهد...برای دومین باره که بعد اون سفر بدون من میرن مشهد و امیدوارم وقتی برگشتن و زنگ زدم برا زیارت قبولی مثل اونبار وقتی از جای خالیم کنار خودشون حرف میزنن بغضم نترکه....دلم تنگه یه زیارت امام رضا جونه!

چقد دنیا ناخوب شده ، یا من ناخوب شدم؟ چقد تند تند دلتنگ میشم! چقد همش دوست دارم از این دنیا فرار کنم و اینجا نباشم ! نیاز به یه تحول عظیم دارم...این تحول میتونه حتی یه نماز با حال باشه ! اینو خواهرم گفتن راستم میگن نیاز به یه تحول عظیم دارم این تحول میتونه حتی یه نماز با حال باشه و بس......




تاریخ : سه شنبه 92/6/26 | 9:36 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف