سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عرض شد که هفته اول  اردو  2تا روستای با صفا رو پوشش میدادیم ..بذارید یه خاطره و ضد حال رو هم از این هفته  بگم : 

گاهی دیدید اونقدر آدم برنامه میریزه اما یهو همه چی بهم میریزه؟ دقیقا عین ما مسئول فرهنگی کلی با رئیس و مسئول آموزش برنامه چیده بودن که تقریبا همه ش بهم ریخت...چندتا سخنران قرار بود از شهر بیان و برا مردم صحبت کنن اما هر کدوم به شکلی شرمنده ما شدن و توفیق پیدا نکردن اونجا باشن  حتی برا همایش اعتیادمون تبلیغاتمونم زدیم اما 2 ساعت به شروع همایش آقای ... زنگ زد که نمیتونم بیام و یکی از دوستان رو میفرستم.. سرتونو درد نیارم همه نیروهای خودمونو جمع کردیم و کلی پذیرایی و...رفتیم به روستای کنار محل اسکان که همایش اونجا برگزار میشد دم در بودیم که سخنران تشریفشو آورد رفتیم تو مسجد ...چشمتون روز بد نبینه دریغ از یه  جوون روستایی! زنها و مردهای حاضرو که میشمردی روی هم 20 نفر هم نبودن خودمونم بودیم اما چه فایده؟

جلو سخنران داشتیم آب میشدیم  تازه افراد حاضرم یا جوونای! 60-70 ساله بودن یا بچه های دبستانی ...وسط مراسم  روحانی مون پیام داد که این سخنرانه فکر میکنه من معتادم ازم چشم بر نمیداره! واقعا هم همین بود پیر مردها که خواب بودن دیگه هم که کسی نبود بنده خدا تقصیر نداشت فقط یه جفت چشم بهش نگاه میکرد...البته این سخنرانم چنگی به دل نمیزد هیچی نفهمیدیم چی گفت ، کلا برنامه چرتی شد و جکی بود برا خودش ...از اون وقت به بعد بچه ها از همایش اعتیاد به عنوان بزرگترین کار اردو یاد میکردن و کلی ما رو میخندوندنشوخی




تاریخ : شنبه 92/6/23 | 3:59 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف