سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایام، ایام شادی است، کاملا حس میکنم چقدر ائمه شادمانند، امروز میلاد عاشق حقیقی بود، هنوز می خواهم بدانم چه شد در کربلا و بین عاشق و معشوق چه گذشت آن لحظاتی که دیگر جایی نبود که از خون رنگ نشده باشد...

فردا ولادت ماه بنی هاشم، نه ماه تمام عالم است...اولین سالی است که ولادت حضرت وفا برایم اینقدر شیرین و روح بخش است...زیارت امسالم همه چیز را عوض کرد؛ حتی عباس تمام این سالها را ابالفضل کرد، فقط ابالفضل!

آن زمانی که با آن حالت غریب پریشانی و گله مندی از بی حالی و  غفلتم روبروی در ورودی ضریح مرا دو زانو نشاندند و بر زبان الکنم جاری ساختند که از ادب بگویم در مقابل سلطان ادب و آن هنگام که دست مرحمت بر سر دل غافلم کشیدند و آرام به سمت ضریح روانه ام ساختند و قدم به قدم دست کودک نوپا را گرفتند و تا کنار شبکه های پر نور و خلوت هدایتم کردند، و زمانی که دست مهربان پیر زنی عرب که از حرفش هیچ نفهمیدم جز پریشانی و گیجی ای که خودم دچارش بودم و واغوش گرمش وقت خداحافظی و دعاهای شیرینش، و زمانی که چشمهای سر و دلم را یکی کردند تا به قدر ناچیز ظرفیتم درک کنم زیبایی بهشتی که برایم ساخته بودند ...

همان لحظاتی که کمتر از ساعتی طول کشید اما عباسی که 24سال بامن بودو فراوان عنایت هایش را دیده بودم را ابالفضل کرد...چقدر شیرین و غریب!

همه نمازها، نیازها، نفس ها، قدمها، نگاهها،...همه امشب برایم زنده شد، حتی صدای شرشر آبی که آن شب در سجده شنیدیم، حتی سنگینی اولین دیدار با سقا...چقدر دلتنگ حرمم!

آقاجان! اولین عیدی نارنجک امشب این باشد: شمارا به جان امام حسین علیه السلام امشب برات کربلا ندیده ها را امضا کنید. حتی برات کربلا کم دیده هارا!





تاریخ : یکشنبه 93/3/11 | 10:58 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف