سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باز هم اعتکاف...

هرسال تقویم سال جدید که بدستم می رسد میگردم دنبال ایام اعتکاف، شرایط فعلی ام اجازه می دهد یانه؟

امسال هم همینطور، شرایط زمینی ام اجازه میداد فقط در تاب وتب این بود که صاحبخانه می خواهدم یانه؟

با ذوق و شوق خاصی اعتکاف دانشجویی ثبت نام کردم شاید سال آخر بود...صاحبخانه همه جا یکی بود اما اعتکاف دانشجویی مزه دیگری داشت حداقل همه همزبان بودیم...

اما صاحبخانه امسال جای دیگری را برایم خواست جایی که هرگز فکرش را هم نمیکردم، جایی که برای اعتکاف گرفتن دوستش نداشتم اما او خواست...

راستی حالا یادم آمد امسال قرار بود فرار کنم و به مسجد پناهنده شوم، دور از همه تعلقات و دل مشغولیهایی که خواسته یا ناخواسته برای خودم دست و پا کرده بودم...پس چه شد؟

امسال حتی نتوانستم یکی از نمازهای مخصوص شبهای اعتکاف را بخوانم...بعنوان یکی از کمک های مسئولین فرهنگی در مسجد بودم اما چقدر سخت بود، سخت نه، اما وقتی برای فرار نبود، شاید خلوتی دست نداد اما از خلوت معتکفین خیلی به نارنجک عاصی رسید، خیلی ....

عبادتش را 450 نفر دیگر کردند اما نورش به نارنجک که حقیرترین خادم آنجا بود رسید چه رسد به خدام مخلص و بزرگ آنجا!

اعتکاف امسال رنگ دیگری داشت، الحمدلله همه در یاد حقیرم بودند برای خیلی ها خیلی چیزها خواستم و از این خواستن خیلی راضی ام و امیدوارم به اجابتش ! نه بخاطر خودم ،امیدم به دلهای شکسته مردم آنجابود، به پیرها که مویی سفید کرده بودند به جوانها که ناله شان نوای دلنشینی برای محبوب بود به بچه ها که هنوز پاک بودند و ...پشیمان نیستم که چرا با دانشجوها نبودم پشیمانم که چرا تردید داشتم برای نرفتن با دانشجوها،پشیمانم که چرا همان اول دل ندادم و ترسیدم...

اما هنوز یک سوال بی جواب برایم مانده، مثل همیشه:

خدایا چرا هرچه خوبی و زیبایی است را شش دانگ زده ای به نام نارنجک؟

وچرا هر روز که چشم میگشایم باز هم زیبایی ها و لذتهای بیشتری را به نامم میکنی؟

من که هیچ ندارم، دعای کدام بنده ات در حقم مستجاب شده؟ نفس گرم کیست که هرروز زندگی ام را گرم تر می کند؟؟؟؟

نکند سوال و جوابم کنی محبوبم؟

 




تاریخ : یکشنبه 93/2/28 | 4:9 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف