سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیدن و شنیدن بعضی چیزها مرا به حد انفجار می رساند...مثل دیروز...

دیروز در مدرسه غوغایی بود عده ای به پیشواز روز معلم رفته بودند، زنگ تفریح خورد، معلمها یک به یک با دستانی پر وارد می شدند، لبانشان پر از لبخند بود اما این لبخندها دیری نپایید...

"چقدر مردم پررو هستند، چه جوری رویشان می شود؟، چه سلیقه هایی دارند!مثلا پدر فلانی لوازم خانگی دارد،ببین برایم چه آورده...."اینها همه حرفهای یکی از معلم ها بود که از کادوها خوشش نیامده بود

یاد بچگی هایم افتادم آن زمان که روز معلم که بود نهایت هدیه ای که برای معلم می آوردند یک جفت جوراب، یک دسته گل که از حیاط خانه ها چیده شده بود و هدیه من همیشه یک نامه عاشقانه بود با یک نقاشی و شاخه ای گل رز که از باغچه می چیدم. اما چقدر معلم ها تشکر می کردند و چقدر اصرار داشتند که هدیه ای نخریم و واقعا معلم بودند.

اینها را نگفتم تا فکر کنید همه معلم ها اینگونه اند، نه؛ بسیارند آنان که واژه معلم برایشان کم هم هست و بسیار فراتر از یک معلم هستند اما می خواهم بگویم بعضی از آدم هایی که لایق نیستند دارند بچه های ایران را بزرگ می کنند چرا آموزش و پرورش در مصاحبه هایش بیشتر دقت نمی کند؟ چرا مدارس غیر انتفاعی که خیلی هم ادعای اسلامی بودنشان می شود حواسشان به نیروهایشان نیست؟ چرا بچه های ارزشی ما باید بیکار باشند و اینچنین موجوداتی باید "معلم" باشند؟

 




تاریخ : جمعه 93/2/12 | 11:14 صبح | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف