سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این روزها آنقدر دلم پر است که هیچ چیز آرامم نمی کند نمیفهمم حتی چگونه از این بغض سنگین سخن بگویم؟

در حال خواندن اخبار بودم به این شعر برخوردم...قدری آرام شدم ، خوشحال شدم از اینکه شاعرش یک دانشجوست، یک جوان، یک بیدار!...همه ما بیداریم و می فهمیم دارند با ما چه می کنند. . . .چه کنیم که عده ای مارا بی سواد و خواب می دانند؟؟؟

بودند جزو قافله بی سوادها
یک عده بی سواد، رضائی نژادها

عقد اخوتی که نبستیم هم شکست
پای قرارداد، سر انعقادها

ای وای از آن نهاد ریاست که هیاتش
یک سینه آه کرده بلند از نهاد ها

یک بی سواد، در صف کالا، دو روز پیش
جان داده است در وسط ازدیادها

مائیم و خشم از طمع کدخدای ده
تو باش و خنده های محمدجوادها

شاعر: محمد رسولی




تاریخ : پنج شنبه 92/11/17 | 8:53 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف